معروف و گویند رنگ پسین سیاه بود. (آنندراج). چتر منسوب به سلیمان. چتر مخصوص سلیمان: سایۀ فقر از سر ما خاکساران کم مباد زینت چتر سلیمان خرقۀ پشمینه بود. اسیر (از آنندراج). ، کنایه از بلندی و ارتفاع بسیار: بکسب هوایش ز بال تذرو به چتر سلیمان رسیده است سرو. طغرا (ازآنندراج)
معروف و گویند رنگ پسین سیاه بود. (آنندراج). چتر منسوب به سلیمان. چتر مخصوص سلیمان: سایۀ فقر از سر ما خاکساران کم مباد زینت چتر سلیمان خرقۀ پشمینه بود. اسیر (از آنندراج). ، کنایه از بلندی و ارتفاع بسیار: بکسب هوایش ز بال تذرو به چتر سلیمان رسیده است سرو. طغرا (ازآنندراج)
گیاهی است از دستۀمارچوبه ها و از تیره سوسنی ها. ساقۀ زیرین این گیاه هر سال یک ساقۀ هوائی میدهد و جای ساقه های سالهای گذشته بر روی آن میماند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 284)
گیاهی است از دستۀمارچوبه ها و از تیره سوسنی ها. ساقۀ زیرین این گیاه هر سال یک ساقۀ هوائی میدهد و جای ساقه های سالهای گذشته بر روی آن میماند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 284)
خاتم سلیمان. انگشتر سلیمان که گویند اسم اعظم الهی بر آن نقش بود و قدرت سلطنت و سلطۀ سلیمان بر انس و جن به خاطر آن انگشتر بود: مهیا ساز از داغ جنون مهر سلیمانی نشست وخاست کن با دام و دد با دانه در صحرا. صائب (از آنندراج). ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد فغان که مهرسلیمان ز کف در آب افتاد. محمدقلی سلیم (از آنندراج)
خاتم سلیمان. انگشتر سلیمان که گویند اسم اعظم الهی بر آن نقش بود و قدرت سلطنت و سلطۀ سلیمان بر انس و جن به خاطر آن انگشتر بود: مهیا ساز از داغ جنون مهر سلیمانی نشست وخاست کن با دام و دد با دانه در صحرا. صائب (از آنندراج). ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد فغان که مهرسلیمان ز کف در آب افتاد. محمدقلی سلیم (از آنندراج)
هفشوئی. از ولایت اصفهان است. مرد کدخدای درویش طبیعت است. توفیق یافت جهت تحصیل علم ب مدرسه والده ساکن شد و مدتی در خدمت آخوند نصیرا تحصیل می نمود و اعتقاد عظیمی به آخوند نصیرا داشت این معما از اوست، به اسم صدر: چون صبا زلف از جمال روی یارم دور کرد بر کنار لب دو خال هندویم رنجور کرد زلف که جیم است از عبارت جمال روی یار که دور شود مال روی یار ماند که صدست چه روی یار که یاء است ده است و مال ده صدست چه عددی را که در نفس خود ضرب کنند حاصل آنرا ’مال’ گویند و بر کنار لب که باست و دو است هرگاه دو نقطه وضع شود دو، دویست شود که راء است. (تذکرۀ نصرآبادی ص 538)
هفشوئی. از ولایت اصفهان است. مرد کدخدای درویش طبیعت است. توفیق یافت جهت تحصیل علم ب مدرسه والده ساکن شد و مدتی در خدمت آخوند نصیرا تحصیل می نمود و اعتقاد عظیمی به آخوند نصیرا داشت این معما از اوست، به اسم صدر: چون صبا زلف از جمال روی یارم دور کرد بر کنار لب دو خال هندویم رنجور کرد زلف که جیم است از عبارت جمال روی یار که دور شود مال روی یار ماند که صدست چه روی یار که یاء است ده است و مال ده صدست چه عددی را که در نفس خود ضرب کنند حاصل آنرا ’مال’ گویند و بر کنار لب که باست و دو است هرگاه دو نقطه وضع شود دو، دویست شود که راء است. (تذکرۀ نصرآبادی ص 538)